سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزهای بارانی دلم
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان
*

بـــه شـخـصـیـت خــود بـیـشـتـر از آبــرویـتـان اهــمـیـت دهــیـد ؛
زیـــرا شـــخـصـیـت شمـــا جـوهـر وجــود شــمـا
و آبــرویـتـان تـصـورات دیـــگـران
نـسـبـت بــه شـمـاســــت .

جــــــــــــان وودن


[ یکشنبه 92/10/29 ] [ 10:52 صبح ] [ atefe ] [ نظرات () ]
[ چهارشنبه 92/10/25 ] [ 10:0 عصر ] [ atefe ] [ نظرات () ]

 

ای عزیزان پشت کنکوری
تا به کی داغ و درد و رنجوری ؟

تا به کی تست چند منظوره ؟
تا به کی التهاب و دلشوره ؟

شوخی و طعن این و آن تا چند ؟
ترس و کابوس امتحان تا چند ؟

غرق بحر تفکرید که چی ؟
بی خودی غصه میخورید که چی ؟

گیرم اصلاً شما به طور مثال
کشکی، از بخت خوش، به فرض محال

زد و شایسته دخول شدید
توی کنکور هم قبول شدید

یا گرفتید با درایت و شانس
مدرک فوق دیپلم، لیسانس

گیرم این نحسی است، سعدش چی ؟
اصلاً این هم گذشت، بعدش چی ؟

تازه از بعد آن گرفتاری
نوبت رخوت است و بیکاری

بعد مستی، خمار باید بود
هی به دنبال کار باید بود

آنچه داروی دردمندی هاست
صفحات نیازمندی هاست

گر رضایت دهی تو آخر سر
گه شوی منشی فلان دفتر

به تو گویند : بعله، دفتر ما
هست محتاج آدمی دانا

آشنا با اتوکد و اکسل
و فری هند و آوت لوک و کورل

باید البته لطف هم بکند
چای هم، بین تایپ، دم بکند

بکشد وانگهی به خوش رویی
هفته ایی یک دوبار جارویی

این که از این، حقوق هم فعلاً
ماهیانه چهل هزار تومن!

پس بیایید و عز و جز نکنید
بی خودی هی جلز ولز نکنید

 


[ چهارشنبه 92/10/25 ] [ 9:0 عصر ] [ atefe ] [ نظرات () ]

 

شاید درد من دلیل خنده کسی شود

اما خنده من هرگز نباید باعث درد کسی شود


[ دوشنبه 92/10/23 ] [ 5:52 عصر ] [ atefe ] [ نظرات () ]

دماهای بسیار پایین (کمتر از منفی 10 درجه سانتی گراد)، حباب های صابون بلافاصله بعد از ایجاد شدن یخ می زنند و هر کدام طرح خاص و منحصر به فردی را به نمایش می گذارند. تا قبل از طلوع آفتاب، حباب ها به طور کامل یخ می زنند ولی بعد از طلوع آفتاب، در اثر حرارت خورشید، حباب های منجمد در بخش بالایی ذوب می شوند یا حباب ها اصلا منجمد نمی شوند. همچنین بعد از مدتی حباب ها از هوا خالی می شوند و شکل های جالبی را خلق می کنند و گاهی به طور کامل می شکنند و به شکل یک تخم مرغ ترک خورده در می آیند. در این دما، بعضی از حباب های کوچک تر به طور ناگهانی در هوا یخ می زنند و مانند سنگی به زمین می افتند. عکس های زیر توسط "آنجلا کلی" از این پدیده زیبا گرفته شده اند.

 



[ دوشنبه 92/10/23 ] [ 3:29 عصر ] [ atefe ] [ نظرات () ]


توی ده شلمرود (که بعدا گسترش پیدا کرد و شد تهران بزرگ)
حسنی تک و تنها بود
حسنی نگو! (چون اسمش رو عوض کرده و گذاشته ساسان) بلا بگو
سوسول سوسولا بگو
موی بلند، صورت سه تیغ، ناخن دراز، واه و واه و واه!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

با فلفلی و قلقلی میرن باشگاه بدن سازی
تیپش شده شلوار جین، پاره پوره
با بلوزای اندامی

باباش می‌گفت: حسنی بیا برو حموم
حسنی می گفت: نه نمی رم. نه نمی رم!
تازه آرایشگاه بودم!
کلی خرج موهام کردم!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

کره الاغ کدخدا (که حالا شده یه زانتیا)
ویراژ می ده تو کوچه ها
پشت فرمونش یه دختره
دختر ناز کدخدا !

حسنی می گه: منم سوارم می کنی؟!
دختره می گه: نه که نمی شه، نه که نمی شه!
ماشین من با کلاسه!
اگه تو گیتار می زنی، اون وقت سوارت می کنم!

حسنی به عشق زانتیا
شایدم بخاطر دختر کدخدا
می خواد که با کلاس بشه
کلاس گیتار نمی ره (باباش اجازه نمی ده)
اما یه کاور گیتار
می گیره رو کولش می ندازه.

توی ده شلمرود، حسنی نبود، ساسان بود
با ماشین کدخدا، ویراژ میداد تو کوچه ها!??br>


[ چهارشنبه 92/10/18 ] [ 10:28 صبح ] [ atefe ] [ نظرات () ]



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

حسنی نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو

موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه
نه سیما جون، نه رعنا جون

نه نازی و پریسا جون
هیچ کس باهاش رفیق نبود

تنها توی کافی شاپ
نگاه می کرد به بشقاب !

باباش می گفت: حسنی می ری به سربازی ؟
نه نمی رم نه نمی رم

به دخترا دل می بازی ؟!
نه نمی دم نه نمی دم

گل پری جون با زانتیا
ویبره می رفت تو کوچه ها

گلیه چرا ویبره میری ؟
دارم میرم به سلمونی
که شب برم به مهمونی

گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین
یه کمی به من سواری می دی ؟!

نه که نمی دم
چرا نمی دی ؟
واسه اینکه من قشنگم، درس خونم و زرنگم
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

در واشد و پریچه
با ناز اومد توو کوچه

پری کوچولو، تپل مپولو، میای با من بریم بیرون ؟
مامان پری، از اون بالا

نگاه می کرد تو و کوچه را
داد زد و گفت : اوی ! بی حیا

برو خونه تون تو را بخدا
دختر ریزه میزه
حسابی فرز و تیزه
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

نازی اومد از استخر
تو پوپکی یا نازی ؟

من نازی جوانم
میای بریم کافی شاپ ؟

نه جانم
چرا نمیای ؟
واسه اینکه من صبح تا غروب، پایین، بالا، شمال، جنوب، دنبال یک شوهر خوب
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

حسنی یهو مثه یه جت
رسید به یک کافی نت

اون شد و رفت تو چت رووم
گپید با صدتا خانووم!

هیشکی نگفت کی هستی ؟
چی کاره ای چی هستی ؟

تو دنیای مجازی
علافی کرد و بازی

خوشحال و شادمونه
رفت و رسید به خونه

باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

چاهارتا شرعن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

حسنی اومد موهاشو
یه خورده ابروهاشو

درست و راست و ریس کرد
رفت و تو کوچه فیس کرد

یه زن گرفت و شاد شد
زی ذی شد و دوماد شد


برگرفته از وبلاگ خانم زهرا دری که از طنزپردازان خوب کشورمان هستند


[ چهارشنبه 92/10/18 ] [ 10:26 صبح ] [ atefe ] [ نظرات () ]
[ شنبه 92/10/14 ] [ 7:5 عصر ] [ atefe ] [ نظرات () ]

چشمه های خروشان ترا می شناسند
موجهای پریشان ترا می شناسند

پرسش تشنگی را تو آبی جوابی
ریگ های بیابان ترا می شناسند

نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران ترا می شناسند

هم تو گلهای این باغ را می شناسی
هم تمام شهیدان ترا می شناسند

از نشابور با موجی از لا گذشتی
ای که امواج طوفان ترا می شناسند

بوی توحید مشروط بر بودن توست
ای که آیات قرآن ترا می شناسند

گر چه روی از همه خلق پوشیده داری
آی پیدای پنهان ترا می شناسند

اینک ای خوب فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان ترا می شناسند

کاش من هم عبور ترا دیده بودم
کوچه های خراسان ترا می شناسند


شعر از قیصر امین پور


[ پنج شنبه 92/10/12 ] [ 2:21 عصر ] [ atefe ] [ نظرات () ]

علم روانشناسی میگه:

وقتی یک نفر خیلی میخندد..حتی برای چیزهای احمقانه و پیش پا افتاده ..بدانید او از درون عمیقا

غمگین است!! اگر یک نفر خیلی میخوابد.. بدانید "تنهاست"

اگر یک نفر کم حرف میزند..سریع حرفش را میگوید و دوباره سکوت میکند.. بدانید "راز"ی در سینه
دارد
وقتی یک نفر نمیتواند گریه کند بدانید "ضعیف" است

وقتی یک نفر با یک روال غیر عادی و زیاد غذا میخورد بدانید" تحت تنش " است

وقتی یک نفر برای چیزهای کوچک گریه میکند"معصوم"است

اما..

وقتی یک نفر به خاطر چیزهای کوچک"عصبانی" میشود

یعنی درگیر "دوست داشتن" از "ته قلب" است


[ چهارشنبه 92/10/11 ] [ 3:34 عصر ] [ atefe ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

بنام خداوندی که داشتن او جبران همه نداشته های من است
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 38
بازدید دیروز: 28
کل بازدیدها: 326159