معبودم!اي محتواي من زچه دل مي بري هنوز؟کالا که بنجل است،چرا مي خري هنوز؟!بايددلي براي خودم دست و پا کنموقتي که نيست دل تو چرا دلبري هنوز؟گم کرده ام مسير تورا صد هزار باراما تو راه قلب مرا ازبري هنوزصدبار خورده ام نمک و دل شکسته امقربان غيرتت که گدا پروري هنوزصدها عزيز کنج خيالم نشسته انديوسف زياد هست ولي سرتري هنوزگاهي به خود تلنگري از ذکر مي زنم:اي ناسپاس؛ بشنو صدايش کري هنوز؟!