روزهای بارانی دلم | ||
سوالات رایج مربوط به موبایل: سال 76 : آنتن دهی ش چطوره؟ سال 79 : چقدر شارژ نگه میداره؟ سال 82 : دوربینم داره؟ سال 85 : دوربینش چند مگا پیکسله؟ سال 87 : صداش چطوره؟ سال 88 : تاچه؟ یا از این معمولیاس؟ سال 91 : اندرویده؟ سال 94 : هوشمنده؟ یا معمولیه؟ سال 97 : اخلاقش چطوره؟! سال 1400: درکت میکـنـــــــــــــــــه ؟! یا نه؟ سال 1403: به انداز? کافی بهت توجه میکنــــــــــــه؟ یا میخوای باهاش به هم بزنی؟ [ چهارشنبه 91/6/29 ] [ 2:17 عصر ] [ atefe ]
[ نظرات () ]
اخیرا در برخی سایت های خبری فارسی زبان عکسی از کریستین رونالدو مهاجم پرتغالی باشگاه رئال مادرید اسپانیا پخش شده که در طی آن تلاش شده تا این بازیکن سرشناس را حامی اسلام نشان دهد که در مقابل ساخت فیلم موهن اخیر، اعتراض کرده است.
در این خبر که عموما به نقل از "باشگاه خبرنگاران جوان" منتشر شده (والبته خود این رسانه اندکی بعد این مطلب را از روی سایت خود برداشته اما در جستجوی گوگل همچنان آدرس این سایت نشان داده می شود) آمده است: "پایگاه اینترنتی روزنامه الدیار لبنان، در حالی که اعتراض های مردمی و رسمی به پخش فیلم آمریکایی توهین کننده به ساحت مقدس پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) سراسر جهان را در بر گرفته، کاربران شبکه های اجتماعی از اعتراض ستاره پرتغالی باشگاه "رئال مادرید” اسپانیا نسبت به پخش این فیلم جنجالی خبر دادند. کاربران شبکه اجتماعی "فیسبوک” عکسی از "کریستیانو رونالدو”، ستاره پرتغالی کهکشانی های مادرید منتشر کردند که وی تابلویی در دست دارد که روی آن عبارت "لا اله الا الله محمد رسول الله” نوشته شده است."
![]() عکس جعلی منتشرشده در سایت ها و شبکه های اجتماعی
![]() عکس واقعی رونالدو ![]()
![]() رونالدور در کنار شیمون پرز رییس رژیم صهیونیستی ![]()
[ دوشنبه 91/6/27 ] [ 3:53 عصر ] [ atefe ]
[ نظرات () ]
ارزشمندترین وقایع زندگی معمولا دیده نمیشوند و یا لمس نمیگردند، بلکه در دل حس میشوند.لطفا به این ماجرا که دوستم برایم روایت کرد توجه کنید. اومیگفت که پس از سالها زندگی مشترک، همسرم از من خواست که با زن دیگری برای شام و سینما بیرون بروم. زنم گفت که مرا دوست دارد، ولی مطمئن است که این زن هم مرا دوست دارد. و از بیرون رفتن با من لذت خواهدبرد. زن دیگری که همسرم از من میخواست که با او بیرون بروم مادرم بود که 19 سال پیش بیوه شده بود ولی مشغله های زندگی و داشتن 3 بچه باعث شده بود که من فقط در موارد اتفاقی ونامنظم به او سر بزنم.آن شب به او زنگ زدم تا برای سینما و شام بیرون برویم. مادرم با نگرانی پرسید که مگر چه شده؟ او از آن دسته افرادی بود که یک تماس تلفنی شبانه و یا یک دعوت غیر منتظره را نشانه یک خبر بد میدانست.به او گفتم: بنظرم رسید بسیار دلپذیر خواهد بود که اگر ما امشب را با هم باشیم. او پس از کمی تامل گفت که او نیز از این ایده لذت خواهدبرد. آن جمعه پس از کار وقتی برای بردنش میرفتم کمی عصبی بودم. وقتی رسیدم دیدم که او هم کمی عصبی بود کتش را پوشیده بود و جلوی درب ایستاده بود، موهایش را جمع کرده بود و لباسی را پوشیده بود که در آخرین جشن سالگرد ازدواجش پوشیده بود. با چهره ای روشن همچون فرشتگان به من لبخند زد. وقتی سوار ماشین میشد گفت که به دوستانش گفته امشب با پسرم برای گردش بیرون میروم و آنها خیلی تحت تاثیر قرار گرفته اند. ما به رستورانی رفتیم که هر چند لوکس نبود ولی بسیار راحت و دنج بود. دستم را چنان گرفته بود که گوئی همسر رئیس جمهور بود. پس از اینکه نشستیم به خواندن منوی رستوران مشغول شدم. هنگام خواندن از بالای منو نگاهی به چهره مادرم انداختم و دیدم با لبخندی حاکی از یاد آوری خاطرات گذشته به من نگاه میکند، به من گفت یادش می آید که وقتی من کوچک بودم و با هم به رستوران میرفتیم او بود که منوی رستوران را میخواند. من هم در پاسخ گفتم که حالا وقتش رسده که تو استراحت کنی و بگذاری که من این لطف را در حق تو بکنم.هنگام صرف شام گپ وگفتی صمیمانه داشتیم، هیچ چیز غیر عادی بین ما رد و بدل نشد بلکه صحبتها پیرامون وقایع جاری بود و آنقدرحرف زدیم که سینما را از دست دادیم.وقتی او را به خانه رساندم گفت که باز هم با من بیرون خواهد رفت به شرط اینکه او مرا دعوت کند و من هم قبول کردم.وقتی به خانه برگشتم همسرم از من پرسید که آیا شام بیرون با مادرم خوش گذشت؟ من هم در جواب گفتم خیلی بیشتر از آنچه که میتوانستم تصور کنم. چند روز بعد مادر م در اثر یک حمله قلبی شدید درگذشت و همه چیز بسیار سریعتر از آن واقع شد که بتوانم کاری کنم.کمی بعد پاکتی حاوی کپی رسیدی از رستورانی که با مادرم در آن شب در آنجا غذا خوردیم بدستم رسید.یادداشتی هم بدین مضمون بدان الصاق شده بود: نمیدانم که آیا در آنجا خواهم بود یا نه ولی هزینه را برای 2 نفر پرداخت کرده ام یکی برای تو و یکی برای همسرت. و تو هرگز نخواهی فهمید که آنشب برای من چه مفهومی داشته است، دوستت دارم پسرم.در آن هنگام بود که دریافتم چقدر اهمیت دارد که بموقع به عزیزانمان بگوئیم که دوستشان داریم و زمانی که شایسته آنهاست به آنها اختصاص دهیم. هیچ چیز در زندگی مهمتر از خدا و خانواده نیست.زمانی که شایسته عزیزانتان است به آنها اختصاص دهید زیرا هرگز نمیتوان این امور را به وقت دیگری واگذار نمود [ دوشنبه 91/6/27 ] [ 3:50 عصر ] [ atefe ]
[ نظرات () ]
شب ها زود بخواب [ یکشنبه 91/6/26 ] [ 12:20 عصر ] [ atefe ]
[ نظرات () ]
[ پنج شنبه 91/6/23 ] [ 10:20 صبح ] [ atefe ]
[ نظرات () ]
[ سه شنبه 91/6/21 ] [ 9:45 صبح ] [ atefe ]
[ نظرات () ]
ابراج البیت نام هتلی مجلل در مکه، عربستان سعودی است. سازندگان ساختمان شرکت مجموعة بن لادن السعودیة (متعلق به خانواده اسامه بن لادن) است. معمار آن شرکت دار الهنداسه است.
اوضاع جهانی اینترنت |
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |